"سین میم ر" می نویسد

می نویسم تا خفه نشم!

"سین میم ر" می نویسد

می نویسم تا خفه نشم!

بازگشت مقتدرانه به بلاگ

سه شنبه, ۱۰ فروردين ۱۳۹۵، ۰۷:۲۴ ب.ظ

به نام حضرت حق ...

چند وقتی بود می خواستم خاطراتم رو بنویسم ، رفتم سمت نوشتن توی دفتر ، که دیدم خیلی کار سختیه و من کجا حال دارم بشینم این همه با دست بنویسم ! البته شاید بگید که اینجا هم که همونه !!! اما خداییش خودتونم حق میدید تایپ کردن یه لذت خاصی داره!!!

امروز دهم فروردین بود و الان تقریبا دیگه طرفای غروبه ...

اتفاقای مهم امروز :

* تولد یکی از بهترین دوستام (م) که چند روز عقد کرده بود ... یادمه پارسال براش کلیپ ساختم و عاپلووود کردم توی اینستاگرام ، ولی امسال به یه اس ام اس ساده بسنده کردم ، چون از وقتی که این ماجرای ازدواجش شروع شد ، دیگه عملا رابطه ای باهم نداشتیم شاید قلبا همدیگه رو داشته باشیم که داریم ، اما توی عمل خبری نیست ...

** تولد یکی دیگه از بهترین دوست هام (س) هم که فردا هست ... همین وسط نوشتن پست رفتم بهش زنگ زدم ، خوشحال شد ... یکم باهاش حال واحوال کردم ... ازش تشکر کردم که خاطره خوب تولد بیست سالگیم رو برام ساختن ... به شوخی هم بهش گفتم که امسال جشن بگیره و همه رو دعوت بکنه اعم از دختر و پسر تا بچه های دانشگاه رو ببینم ... کلی دلم برای همشون تنگ شده ... بخش مهمی از خاطرات دانشجویی من رو رقم زدن واسم ... هم خوباشون، هم نا خوباشون ... خلاصه واسش کلی آرزوی خوب دارم و امیدوارم به هر چی دوست داره برسه

*** یه چند روزی میشه یکم سرم گیج میره ... دعا کنید مشکل خاصی نباشه

**** امشبم کلی مهموم داریم دوباره

***** فرداشب هم دعوتیم عروسی :)

فعلا

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۱/۱۰
"سین.میم. ر"

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی